- او دو
آبدغ
معنی او دو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رجوع به اردو شود
(وِ)
لغت نامه دهخدا
گاو شیرده. گاوی که بسیار شیر دهد:
گاو دوشای عمر او ندهد
زین پس از خشکسال حادثه شیر.
انوری.
گاو دوشای عمر بدخواهش
برۀ خوان شیر گردون باد.
ابوالفرج رونی.
امروز گویند گاو دوشابه همان معنی است. یعنی معاش و گذرانش بی عوض از کیسۀ او باشد. (امثال و حکم دهخدا). و رجوع به گاو شود
گاو دوشای عمر او ندهد
زین پس از خشکسال حادثه شیر.
انوری.
گاو دوشای عمر بدخواهش
برۀ خوان شیر گردون باد.
ابوالفرج رونی.
امروز گویند گاو دوشابه همان معنی است. یعنی معاش و گذرانش بی عوض از کیسۀ او باشد. (امثال و حکم دهخدا). و رجوع به گاو شود
حیف و میل، آماده کردن خزانه شالی، آماده ساختن زمین شالیزار
آبی که به سمت خزانه ی آسیاب هدایت شود، پاروی قایق
غذا را با آب فراوان خوردن
آب و تاب دادن در صحبت